به شهر برازجان خوش آمدید

به شهر برازجان خوش آمدید

به شهر برازجان خوش آمدید | ۱۳۹۵/۰۹/۱ - ۱۳۹۵/۰۹/۳۰

ارسلان متوسلی
به شهر برازجان خوش آمدید به شهر برازجان خوش آمدید

کاخ چرخاب برازجان، گوهر معماری خلیج فارس

کاخ چرخاب برازجان، گوهر معماری خلیج فارس

نعیمه متوسلیدکتر نعیمه متوسلی*
خلیج فارس، نشانه ی نام و هویت پارسی و نمایانگر اقتدار ایرانیان در گذر از هزاره های دور است. از زمانی که بشر توانست تاریخ خود را ثبت کند، نام این خلیج، همواره «پارس» بوده است و ایرانیان، گردانندگان چرخ های زندگی، سیاست، حکومت و فرهنگ آن بوده اند.
     کاخ چرخاب برازجان که بنای آن مربوط به دوره ی هخامنشیان و حکومت کوروش بزرگ است، یکی از نشانه های سیادت دریایی و زمینی ایران بر خلیج همیشه پارس است. این کاخ از معماری بی نظیر و پلان و نقشه ی منحصر به فردی برخوردار است که حتی با گذشت قرن ها، هنوز تازگی و بی رقیب بودن خود را حفظ کرده و بر تارک معماری خلیج فارس – و حتی جهان – همچون گوهری خیره کننده می درخشد.

کاخ چرخاب برازجان

در این پژوهش، به جغرافیای تاریخی خلیج فارس و شهر برازجان و اعتبار کاخ چرخاب در کنار خلیج فارس پرداخته شده و معماری بی نظیر این کاخ بررسی شده است. نتیجه ی این جستار، رسیدن به امر بدیهی تعلق همیشگی خلیج فارس به ایران و نیز قدرت و توانایی بی بدیل ایرانیان در هنر و فن معماری است که در کاخ چرخاب، نمود پیدا کرده است.          

«هیچ دریای دیگری نیست که بیش از خلیج فارس توجه علمای معرفه الارضی، باستان شناسان و مورخان و جغرافی نویسان و سیاستمداران و جنگجویان را مشترکاً به خود معطوف ساخته باشد.» (سرافراز، 1389، ص34، به نقل از سر آرتور ویلسن)
     ایران کشور فرهنگ و تمدن و مهد هنر و بالندگی و خلیج فارس، جایگاه نمود قدرت، شوکت و عظمت اندیشه ی سیاسی، هنری، مادی و معنوی ایرانی است. تمدن خلیج فارس و مسکونی بودن آن به هزاره های بسیار دور بر می گردد و این دریا همواره در تملک ایران بوده و همیشه نام «پارس» را با خود به همراه داشته است. نشانه های باستانی و تاریخی سکونت عیلامیان، کهن ترین علائم ثبت شده در سواحل خلیج فارس است و آثار به جا مانده از دوره ی حکومت هخامنشیان در شهرها و جزایر این خلیج، بسیار خیره کننده هستند.
     شهر برازجان به عنوان یک شهر ساحلی در حاشیه ی خلیج فارس و شاهراه ارتباطی پارس جنوبی و پارس شمالی، بسیار مورد توجه کوروش بزرگ، بنیانگذار سلسله ی مقتدر هخامنشی و شاهان پس از او قرار گرفت و بنای کاخ چرخاب در این منطقه آغاز شد. کاخ چرخاب را باید به عنوان پدیده ی هنر معماری ایران و جهان شناخت و اذعان داشت که ایرانیان در فن معماری بسیار پیشرفته بودند و 2500 سال پیش به تکنولوژی ایجاد سقف یکپارچه با بتن سبک دست یافتند. این فن، هم اکنون اعجاب همگان را برانگیخته و مایه ی افتخار هر ایرانی است.
     اکنون باید دید چرا کوروش تصمیم گرفت کاخی با این مشخصات در منطقه ی چرخاب احداث کند؟ با توجه به اینکه این پادشاه بزرگ هخامنشی، اعتقادات خاص خود را داشته و به سبک خاص، حکومت می کرده، پس ایجاد چنین کاخی نمی تواند بی دلیل و صرفاً جهت تفریح ییلاقی باشد.
     شهر برازجان و منطقه ی چرخاب، در تابستان گرمای شدیدی دارد اما زمستان ملایم و بهاری این منطقه و سرسبزی آن، جایگاه مناسبی جهت ایجاد یک کاخ بسیار مجلل برای نمایان کردن قدرت دولت هخامنشی و نظارت هر چه بهتر پادشاه، بر امور سواحل مهم خلیج فارس بود.

کاخ چرخاب برازجان

کوروش به هدف استحکام پایه های دولت خود و سیادت زمینی و دریایی ایران بر دریای پارس، اقدام به ساخت کاخ چرخاب کرد. شیوه ی معماری این کاخ با توجه به شرایط زیستی و آب و هوایی منطقه، بسیار خاص است؛ و خود می تواند جلوه گر قدرت ابداع و ابتکار ایرانیان در 2500 سال پیش باشد.
     کاخ چرخاب در سال 1350 به دست دکتر علی اکبر سرفراز، حفاری شده و تحقیقات مفصل و متقنی در زمینه های معماری و باستان شناختی این کاخ انجام داده اند که در این پژوهش مورد استفاده قرار گرفته است. با همه ی تلاش و کوشش استاد سرفراز، کاخ چرخاب و ارزش آن از زمان هخامنشیان تا کنون و نیز جایگاه آن نسبت به خلیج همیشه فارس، هنوز هم در پس پرده های غفلت و بی توجهی پنهان مانده و این اثر بزرگ تاریخی، فرهنگی و هنری در خطر نابودی کامل است. مید است که با انجام این پژوهش و پژوهش هایی از این دست، بتوان قدمی جهت معرفی بهتر این اثر باستانی بزرگ، برداشت و غبار فراموشی و رکود را  از چهره ی زیبای آن سترد.

کاخ کوروش برازجان

همه ی نشانه های موجود در کاخ چرخاب برازجان و دیگرآثار باستانی یافت شده در سواحل خلیج فارس، نشانه های فرهنگ ایرانی را در خود دارند و با قدرت تمام، از نام، هویت، فرهنگ و کیان ایرانی این خلیج و آب های نیلگونش دفاع می کنند و خلیج فارس در هر طلوع خورشید، همچون گوهری خیره کننده بر پیشانی این کره ی خاکی، می درخشد.  
جغرافیای تاریخی خلیج فارس
« خلیج فارس یا دریای پارس، آبراهی است که در امتداد دریای عمان و در میان ایران و شبه جزیره‌ی عربستان قرار دارد... خلیج فارس، بازمانده‌ی گودال بزرگی است که از دروان گذشته‌ی زمین شناختی، تحت تأثیر فشار ناشی از آتشفشان‌های فلات ایران بوده است و پایداری فلات عربستان در برابر این واکنش‌های تکتونیکی، سبب ایجاد و توسعه‌ی پهنا و ژرفای آن شده است.» (مهدوی گورابی – امینی زاده، 1390: 13)
     مطالعات زمین شناختی نشان می‌دهد که تقریباً پانصد سال پیش، صورت نخستین خلیج فارس در کنار دشت‌های جنوبی ایران شکل گرفت و با تحولات تدریجی ساختار درونی و بیرونی زمین، به شکل امروزی خود دست یافت. دریای پارس در گذشته‌های دور، بسیار وسیع‌تر از امروز بوده و بخش بزرگی از خشکی‌های کنونی را در بر می‌گرفته و « تمام سرزمین‌های اطراف جلگه‌ها و دشت‌ها و حتی ارتفاعات مجاور، از جمله بوشهر، برازجان، بهبهان، شیراز تا کوه های زاگرس و قسمت هایی از جلگه‌ی بین النهرین را تا اواخر دوران سوم، یعنی دهه هزار سال پیش می پوشانده است.» (حمیدی، 1387: 195)
     دریای پارس یکی از پر رونق ترین و مهم‌ترین دریاهای چهارگانه‌ی جهان بوده و گستردگی و اهمیت بسیاری داشته است. ارزش و اهمیت خلیج و دریای پارس، در جهان کنونی، همچنان پابرجاست اما از لحاظ جغرافیایی از وسعت آن کاسته شده است. این خلیج، بعد از خلیج مکزیک و خلیج هودسن، سومین خلیج مهم و معروف جهان است.
     از دیدگاه اساطیری، پیشینه‌ی خلیج فارس به زمان پیشدادیان می‌رسد. به اشاره‌ی اوستا، شاهان پیشدادی ایران، با ساختن کشتی، از این پهنه‌ی آبی وسیع و پربرکت، عبور کردند و مرزهای ایران را گسترش دادند. در بخش اساطیری شاهنامه‌ی فردوسی، به ساختن کشتی توسط جمشید، دریانوردی و حرکت گرشاسب به سمت هندوستان با عبور از دریای مکران و نیز رفتن کیکاووس به هاماوران، اشاره شده است.
     در دوره‌ی تاریخی، کهن‌ترین ساکنان خلیج فارس، عیلامیان بودند که به توجه به یافته‌ها و حفریات باستان شناسی، قدمت حضور آنان به هزاره‌ی سوم قبل از میلاد می‌رسد. «عیلام بر بخشی از ایران اطلاق می شد که از باختر به رودخانه‌ی دجله، از خاور به بخشی از پارس، از شمال به نزدیکی همدان و از جنوب به خلیج فارس محدود می‌شد و شوش بزرگ ترین شهر آن به شمار می‌آمد. عیلامیان از هزاره‌ی 3 ق.م، صدها سال از دریای پاسر به عنوان راه ارتباطی و از بندر بوشهر و جزیره‌ی خارگ، برای حکمروایی بر کرانه‌ها و جزایر دریای پارس و همچنین بازرگانی با هند باختری و دره‌ی نیل، استفاده  می کردند.» (افشار، 1386: 175)
     بعد از عیلامیان، مادها بر خلیج فارس و سواحل آن حکومت کردند و پس از انقراض حکومت مادها توسط کورش بزرگ و ایجاد حکومت مقتدر هخامنشی، خلیج فارس نیز مانند دیگر مناطق ایران، تحت سلطه‌ی امپراتوری بزرگ هخامنشی درآمد. کورش بزرگ به اهمیت و جایگاه مهم اقتصادی، سیاسی و بین المللی خلیج فارس پی برده بود و به همین مناسبت برای آگاه کردن همسایگان و قدرت های منطقه و جهان نسبت به سیادت بی تردید ایران بر خلیج فارس، یکی از پایگاه‌های اساسی و مهم خود را در منطقه‌ی چرخاب برازجان قرارداد. و این منطقه را به عنوان جایگاه مناسبی برای ساخت یکی از پدیده‌های دنیای معماری، انتخاب کرد و بنای کاخ زمستانی چرخاب پایه‌گذاری شد.

اولین بتن جهان در کاخ کوروش برازجان

در زمان داریوش بزرگ، نیرومندترین و بزرگ ترین ارتش دریایی جهان باستان تشکیل شد و ایرانیان، با درایت و دانش خاص خود، از طریق خلیج پارس، بر آب های جهان تسلط یافتند. داریوش بزرگ، «برای نخستین بار در محل کنونی کانال سوئز، فرمان کندن کانالی را داد و کشتی هایش از طریق همین کانال به دریای مدیترانه راه یافتند. در کتیبه‌ ای که در محل این کانال به دست آمده، نوشته شده است: من پارسی هستم. از پارس، مصر را گشودم. من فرمان کندن این کانال را داده‌ام. از رودی که از مصر روان است به دریایی که از پارس می آید ... . » (مهدی گورابی– امینی زاده، 1390، ص 34)
     بعد از دوران هخامنشیان و با رسیدن اسکندر به ایران، خلیج فارس همچنان با اقتدار کامل در حاشیه ی جنوبی ایران خودنمایی می کرد و اسکندر هم به اهمیت و ارزش جهانی این دریای نیلگون پی برده بود. او یکی از سردارانش به نام «نئارخوس» را مأمور مطالعه و بررسی اوضاع سیاسی و جغرافیایی خلیج فارس کرده بود و همین مسأله بیانگر ارزش و اهمیت خلیج فارس در گذشته های دور است.
     با روی کار آمدن اشکانیان و تشکیل یک دولت متمرکز و یکپارچه، خلیج فارس و دیگر مرزهای ایران زیر نظر این دولت، به خوبی محافظت شد.  « کار بزرگ سلسله اشکانی، پاسداری از دریای پارس و بین النهرین در برابر یورش رومیان بود.  کشتی های اشکانی که در دریای پارس سیر می کردند، تا جزیره‌ی سیلان و هند خاوری پیش رفته و ملوانان و ناخدایان ایرانی، در این مدت، چنان استادی و چیرگی در کشتیرانی یافتند که نه تنها به پیشینیان خود، یعنی مصری ها و فنیقی ها پیشی گرفته بودند، بلکه سنن دریانوردی و دریاشناسی ایرانیان تا دوران اسلامی باقی ماند، به طوری که در روزگار خلافت اسلامی، کشتیرانان عرب و مصری را همه جا ناخدا می نامیدند.» (افشار، 1376، ص 178)
     دوره ی ساسانیان برای خلیج فارس و ایران، یک دوره ی طلایی در تجارت جهانی است. در زمان اردشیر بابکان، بندرهای سودرسان و زیبایی در حاشیه ی خلیج فارس ساخته شد که لنگرگاه کشتی های تجاری از کشورهای چین، هند و خاور دور بودند. «در روزگار پادشاهی خسرو انوشیروان، کشتی های تجاری ایران تا بنادر چین و بندرهای جزیره‌ی سیلان رفت و آمد و تجارت می کردند. سراسر کرانه‌های شمالی و جنوبی دریای پارس، آباد و ساکنان آن سرمایه دار بودند. از آن زمان ایران در کار دریانوردی،  نام آور بود.» (همان، ص 179)
     این مختصر، تاریخچه ی درخشانی از گذشته های دور ایران و خلیج فارس و نمایانگر ارزش و اقتدار این کهن بوم و بر است و جایگاه ایران و اعتبار شاخاب پارس در جهان را مشخص می کند و علاوه بر این، سیادت جاودانه ی ایران بر این خلیج فقط پارس را نشان می دهد.
عناصر فرهنگ و تمدن در خلیج فارس
با آمدن آریاییان به فلات ایران و بعدها تشکیل یک دولت مقتدر به دست مادها و پارس ها، دریای جنوبی ایران نیز به نام پارسیان، خلیج پارس نامگذاری شد. ایران مهد تمدن و فرهنگ و جایگاه اندیشه های سخته و آیین های باشکوه است که به سبب ارتباط این سرزمین با کشورهای دیگر، مجموعه ای از فرهنگ ها را در خود جای داده است.
     خلیج فارس شاهراه ارتباطی ایران با دنیای خارج آن سوی آب ها بود و از طریق این راه پربرکت، کشتی های تجاری در سواحل ایران لنگر می انداختند و بالطبع مرز جنوبی ایران و حاشیه ی دریای پارس مرکز حضور خارجیان بود. رفت و آمد کشتی های تجاری سبب ایجاد یک فضای خاص تجاری، اقتصادی، سیاسی و به خصوص فرهنگی شده بود و بنابراین، خلیج فارس آمیخته ای از فرهنگ ایرانی و فرهنگ های دخیل را در خود داشت.
     بندر های خلیج فارس و دریای مکران (عمان) بر سر راه های عمده‌ی تجاری قدیم قرار داشت؛ یعنی «راه خشکی جاده‌ی ابریشم در این نواحی پایان می‌یافت. جاده‌ای که از کشور باستانی چین سرچشمه می‌گرفت و پس از پیمودن هزاران کیلومتر، از میان اقوام و طایفه های گوناگون و با باورهای جداگانه، به کرانه های خلیج فارس می رسید؛ تا از این پس مسیر دریایی اش را تا ونیز و از آنجا به سرتاسر اروپا ادامه دهد. جاده‌ی معروف ادویه نیز از هندوستان آغاز و از راه آب به این کرانه ها و بندرها می‌رسید. پس از پر شدن بازارهای داخلی ایران و آسیای میانه و دور، ادویه‌ی اضافی به اروپا و شمال آفریقا صادر می‌شد. طبیعی است که به همراه آن، فرهنگ هندی و آداب و رسوم آن سرزمین نیز در بین ساحل نشینان این منطقه گسترش می یافت.»(خان محمدی، 1384، ص 2)

کاخ کوروش برازجان

ساکنان حاشیه ی دریای پارس، به سبب نزدیکی جسمی و روحی با دریا، به شغل ماهیگیری و مشاغل مرتبط با آن می پرداختند و به همین سبب، آب به عنوان یکی از عناصر چهارگانه ی خلقت، برایشان بسیار مقدس و باارزش بود و هر چیز مرتبط با آب نیز جنبه ی مینوی داشت. ایرانیان اولین مردمی بودند که جشن آب را بر پا می کردند و برای این نعمت بی نظیر الهی، قدردان یزدان پاک بودند.    
     «ایرانیان زرتشتی بودند و به آب و باد و خاک و آتش [چهار عنصر] احترام می گذاشتند، دریا را مقدس می شمردند و سعی و تلاش خویش را در امر دریانوردی با همه‌ی خطرهای آن پذیرا می شدند. ایرانیان باستان، روز دهم مرداد هر سال را که مصادف با روز اول اوت است، روز دریانوردی قرار داده بودند و این روز را که در حقیقت روز آغاز آرامش آب ها و بهار دریاست، جشن می گرفتند.» (طاهری، 1388، ص38)
     این جشن یک حرکت فرهنگی ایرانی بود و از طریق تداخل فرهنگی آن ها با مردم سرزمین های دیگر، جشن دریانوردی و آب بازی و آب پاشی، در فرهنگ دیگر ملل نیز وارد شد. ایرانیان در این روز، قایق ها و کشتی های خود را با میوه‌های گرمسیری مثل موز و نارگیل و نیز شاخه های درخت حرّا، تزیین می کردند و برای شکرگزاری به درگاه خداوند، به آب می زدند؛ «و پس از شکر و سپاس به درگاه اهورا مزدا که دریا را برای آن ها آفریده و رام و مسخّر آنان ساخته است، گل و گیاه و میوه‌ها را نذر فرشته‌ی آب و دریا و به پیشگاه خداوند، هدیه می کردند؛ و بر آب های بیکران پارس که به اعتقاد ایرانیان شامل دریاهای سرخ، فارس، مکران، هند و چین می شد، می‌ریختند؛ به شادی می‌پرداختند و پس از یک روز شادمانی به بنادر و سواحل و جزایر محل سکونت خود باز می گشتند.»(نوربخش، 1382، ص 31)

کاخ کوروش برازجان

علاوه بر عناصر فرهنگی موجود در خلیج فارس، آثار باستانی بازمانده در سواحل و شهرهای این خلیج، همه نشان دهنده- ی هویت ایرانی آن است. کشور ما، در زمان هخامنشیان به دو بخش مهم پارس شمالی و پارس جنوبی تقسیم می شد که هر کدام به نوعی در اقتدار و تسلط حکومت بر سرزمین وسیع ایران دخیل بودند.
     حفریات و دست آوردهای باستان شناسی در مناطق مختلف پارس جنوبی – که سواحل و شهرهای حاشیه ی خلیج فارس مهم ترین بخش های آن هستند – همگی سند مهم و معتبری بر ارزش و جایگاه خاص این منطقه در ایران باستان و به خصوص دوره ی هخامنشیان، هستند.
     ایران طولانی ترین مرز آبی را با خلیج فارس دارد و این مرز، قلب تپنده ی جنوب این سرزمین کهن است وبی شک در هر دوره ای، حکومت های مختلف، برای حفظ و سیادت آن تلاش هایی کرده اند که امروزه آثار بازمانده از این تلاش ها را می بینیم.
     یکی از اقدامات مهم ایرانیان در دوران طلایی آغاز حکومت هخامنشیان، یعنی پادشاهی کوروش بزرگ، ساخت یک کاخ بی نظیر و بسیار مهندسی ساز، با مطالعات خاص جغرافیایی، سیاسی، معماری و زیبایی شناختی، در حاشیه ی خلیج فارس و در شهر ساحلی «تا او که» یا «برازجان» امروزی بود. این کاخ از بهترین شواهد برای توجیه اهمیت خلیج فارس و نمودی از توجه کوروش بزرگ به این خلیج زیبا و مهم است.
گذار برازجان از گدار هزاره‌ها
«برازجان سرزمینی است جلگه‌ای که اراضی جهت‌های شمال، جنوب و مشرق آن با خاکی حاصلخیز و سفره‌های آب زیر زمینی کافی در سطحی وسیع و هموار بنیاد یافته، اندک مساحتی از این اراضی در مغرب و جنوب غربی که به طرف خلیج فارس امتداد دارد، به علت نزدیگ شدن به دریا رفته‌رفته شرایط کشت و زرع مفید را از دست داده است ... زمین‌های برازجان، عمدتاً از دامنه‌ی کوهستان گیسکان، که دنباله‌ی سلسله جبال زاگرس است و در مشرق شهر همچون حصاری محکم و استوار قد بر افراشته، با شیبی ملایم به طرف مغرب و جنوب غربی آغاز می‌شود و با آرامشی نسبی، تا دهانه‌ی خلیج فارس گسترش می‌یابد.» (اتابک زاده، 1373: 28)
     با توجه به آثار کشف شده در ایران و عربستان و در میان شن‌های سواحل خیلج فارس- که در میان آن‌ها استخوان های ماموت‌ها هم دیده شده – می‌توان به این نتیجه رسید که تمام نواحی مجاور خلیج فارس در عصر یخ، مسکونی بوده است. در اواخر دوره‌ی «پلوویال» یعنی حدود هفت هزار سال قبل، اقوامی از آسیای مرکزی به فلات ایران و اراضی بین النهرین و سواحل خلیج فارس مهاجرت کردند. از این تمدن، آثاری مانند ظروف گلی و اسلحه به دست آمده که همه نشانگر قدمت زمانی آن‌ها نسبت به دیگر ساکنان خلیج فارس است.

به سبب این که سواحل خلیج فارس و منطقه‌ی برازجان – که در گذشته‌های بسیار دور، فاصله‌ی چندانی تا دریا نداشته – محل مناسبی برای رشد درخت نخل بوده و هست و درخت نخل یکی از عوامل وجود تمدن انسانی است – زیرا روش کاشت و نحوه‌ی عمل آوری آن نیاز به آگاهی و آشنایی با علم کشاورزی دارد- و با توجه به نقوش مربوط به این درخت که بر کتیبه‌ها به جا مانده، می‌توان به این نتیجه رسید که ساکنان اولیه‌ی سواحل خلیج فارس و شهر برازجان، از روش کاشت و ارائه‌ی محصول این درخت پر برکت آگاهی داشته و بنابراین انسان‌هایی کاملاً متمدن بوده‌اند.
     در این دوره از تاریخ خلیج فارس و به خصوص شهر برازجان، چندان روشن و واضح نیست و در واقع جنبه‌ی تاریخی دقیق این منطقه، به دوره‌ی حکومت عیلامی‌ها می رسد. زیرا عیلامی‌ها «اقوامی بوده‌اند که قبل از شروع تاریخ، در دشت‌های جنوب غربی ایران، از حوالی شوش تا نزدیکی بوشهر سکونت داشته‌اند.» (همان، ص32)
     عیلامی‌ها نخستین قومی بودند که در خاک ایران، دولت تشکیل دادند و توانستند کشوری مستقل تأسیس کنند که مرزهای سیاسی و جغرافیایی آن از گوشه‌ی شمال غربی و ارمنستان تا نواحی شرقی خلیج فارس را شامل می‌شد. تشکیل دولت عیلامیان به قرن اول هزاره‌ی سوم پیش از میلاد می رسد و بنابراین اولین دولت مقتدر و سازمان یافته‌ی حاکم بر خلیج فارس و نواحی اطراف آن، دولت عیلامی ها بود.
     «در این عهد، سراسر خطه‌ی جنوبی و غربی ایران تحت توجه و نفوذ عیلامی‌ها قرار داشت و مسلماً سیاست دولت نیز معطوف همین مناطق بوده است؛ که کشف آثار باستانی متعدد از عیلامی‌ها در منطقه‌ی دشتستان و استان بوشهر این موضوع را قوت بیشتری می‌بخشد ... و با نشانه‌های به دست آمده در قلعه‌ی ریشهر و اطراف برازجان، خصوصاً جنوب شرقی نخلستان‌ها، حضور تمدن و تأثیرات فرهنگ عیلامی در آن مقطع تاریخی ملموس و اشیاء به دست آمده در « تَل مُر» مؤید هویت تاریخی منطقه می‌باشد.» (همان، ص34)
     بعد از عیلامی‌ها، مقتدرترین دولتی که بر خلیج فارس حکمفرمایی کرد و شهر برازجان را به عنوان منطقه‌ای مهم و مناسب جهت مرکزیت فصلی حکومت خود قرار داد، دولت هخامنشی بود. «کوروش بزرگ به سال 558 ق.م، به سلطنت پارس رسید و طی 30 سال، یکی از بزرگ ترین سلسله‌های پادشاهی جهان را پایه نهاد.» (افشار، 1376: 176)

سنگ های تراشیده شده در گیسکان

سنگ های تراشیده شده در گیسکان و آماده ی حمل به چرخاب

«هخامنشی‌ها جانشین آشوری‌ها، بابلی‌ها، لیدی‌ها و مادها شدند و پس از تسخیر ممالک مزبور و گرفتن کشورهای دیگر، شاهنشاهی عظیمی تشکیل دادند که تا آن‌گاه در جهان سابقه نداشت. حدود کشور پهناور ایران در آن روزگار از طرف مشرق، کوه‌های پارامیزاد و رود سند، از جانب شمال، رود سیحون و دریای خزر و دریای سیاه و کوه قفقاز و از سمت جنوب، دریای عمان و خلیج فارس بود.» (قدیانی، 1384 : 22)
     پایتخت دولت مقتدر هخامنشی که کوروش بنیانگذار آن بود، در ابتدا شهر پاسارگاد بود؛ و به سبب نزدیکی خلیج فارس به پایتخت، کوروش و دیگر شاهان هخامنشی، توجه و نگرش خاصی به این پهنه‌ی آبی مهم داشتند و تسلط بر آن را به جهت حراست از کیان خود، ضروری می دانستند.
     آشوریان، بابلی‌ها و اکدی‌ها، عنوان «دریای سیاه» را به خلیج فارس داده بودند و در کتیبه‌ی منشور کوروش بزرگ نیز، فرمانفرمای پارسیان، همین نام را برای دریای جنوبی سرزمین پارس، عنوان کرده است: «منم کوروش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه دادگر، شاه بابل ...، به فرمان مردوک، همه‌ی شاهان پیش اورنگ پادشاهی نشستند. همه‌ی پادشاهان، از دریای بالا تا دریای پایین، همه‌ی مردم سرزمین های دوردست، از چهار گوشه‌ی جهان، ... در بابل به پایم بوسه زدند.» (طیوری، اشرف، ابوییه، 1388 : 651)
     ایرانیان به سبب آشنایی با ارزش‌های بی مانند دریای پارس، همواره می‌کوشیدند تا سیادت و قدرت دریایی خود را در سواحل این خلیج، حفظ کنند و به طور کامل از توانمندی‌های محیطی و سیاسی این منطقه بهره‌ ببرند. کوروش بعد از نشستن بر تخت مقتدرترین و مهم‌ترین امپراتوری ایران و جهان در زمان خود، بزرگ ترین پایگاه دریایی را در بحرین تأسیس کرد و به این ترتیب ایرانیان نخستین نیروی دریایی قدرتمند را در خلیج فارس ایجاد کردند. ارتشی که بعدها در زمان داریوش بزرگ، به طور بسیار منسجم و حساب شده عمل می‌کرد.
کاخ چرخاب و جایگاه آن در ایران دوره‌ی هخامنشی
کوروش برای نظارت بهتر بر منطقه‌ی خلیج فارس و سواحل مهم آن، نیاز به اقامتگاه اختصاصی مناسبی داشت و به همین منظور، منطقه‌ی چرخاب برازجان – که موقعیت و جایگاه طبیعی و آب و هوایی کاملاً مناسبی داشت – انتخاب شد. نام قدیم شهر برازجان در دوره‌ی هخامنشیان، «ته اوکه» یا «تااوکه» بوده و نسبت به خلیج فارس، موقعیت یک شهر ساحلی را داشته است.
     «بنا به روایت هرودت، شاهراهی بزرگ، سه پایتخت باستانی ایران (شوش، هگمتانه و تخت جمشید) را به هم مرتبط می‌کرد. در آن زمان، دو جاده‌ی مهم به سواحل خلیج فارس ختم می‌شد. یکی راهی که در اویل عهد تاریخ، شوش را به لیان وصل می کرد که از بیشتر بنادر حاشیه‌ی خلیج فارس عبور می نمود و پس از رسیدن به برازجان، با طی مسافتی کوتاه، به لیان ختم می‌شد. راهی دیگر از پاسارگاد و یا تخت جمشید آغاز می‌گشت که به نام راه جنوبی معروف بود و از طریف فیروزآباد و فراشبند و گذشتن از کوه های تنگ ارم و گیسکان به برازجان می‌رسید و یا به طریقی مستقیم، از تنگ بوش گذشته و به سیراف راه می‌یافت.» (اتابک زاده، 1373 : 58)
     با توجه به چنین شواهدی، نمی‌توان اهمیت شهر برازجان و جایگاه مهم و اساسی کاخ چرخاب در زمان هخامنشیان را نادیده گرفت؛ زیرا برازجان مدخل طبیعی راه‌هایی بود که از نواحی شمال، شرق و غرب کشور به خلیج فارس منتهی می‌شدند و در واقع موقعیتی بسیار مهم‌تر و فراتر از یک شهر ایستگاهی داشته است.
     «برای کوروش شخصیت موحد، محبوب و قابل احترام، در چرخاب برازجان، کاخی ساخته‌اند که اگر ناتمام رها نمی‌شد، از نظر ظرافت و مهارت‌های هنری، به مراتب با شکوه‌تر، عالی‌تر و زیباتر از پاسارگاد و حتی تخت جمشید بود. این کاخ در یک کیلومتری جنوب شهر برازجان و در حدود پانصد متری جاده‌ی آسفالته برازجان- بوشهر قرار گرفته است. اطراف آن را مزارع توتون کاری و نخلستان‌های قدیمی احاطه نموده و بدون شک در زمان خود تا دریا فاصله‌ی زیادی نداشته و به عنوان یک قصر ساحلی در حاشیه‌ی خلیج فارس، به صورت یک پایگاه جالب توجه و با عظمت بوده است. این کاخ در نوع خود بی نظیر و از جمله بناهای تاریخی و مفاخر ملی است که الگوی پیشرفت معماری و حجاری هخامنشیان را در بدو تشکیل امپراتوری، پس از پاسارگاد که به امر کوروش کبیر ساخته و پرداخته شده، نمایان می کند.» (سرفراز- تیموری، 1388 : 47)
     منطقه‌ی چرخاب که در غرب برازجان واقع شده بود و فاصله‌ی کوتاه 30 کیلومتری تا دریای پارس داشت، از بهترین وضعیت جغرافیایی، استراتژیکی و آب و هوایی برخوردار بود. ساخت چنین کاخ معتبر و بزرگی با معماری خاص، می‌توانست عظمت و اهمیت امپراتوری هخامنشیان را به چشم ناخدایان و تاجران خارجی بیاورد و علاوه بر این، کلیه‌ی رفت و آمد‌های کشتی‌ها و لنج‌های باری زیر نظر پادشاه بود. بنای این کاخ بزرگ و بی نظیر، دلیل و سند محکم دیگری بر سیادت دریایی و مالکیت ایران بر خلیج فارس و سواحل آن است.

کاخ چرخاب برازجان

تالار مرکزی و ایوان کاخ

طراحی و بنای کاخ چرخاب و معماری منحصر به فردش «علاوه بر امتیازات یک کاخ ییلاقی، از نظر استراتژیکی و سوق الجیشی که در سواحل خلیج فارس ساخته شده، اهمیت موقعیت استاتیک و زیبایی محل را کاملاً نشان می‌دهد. بر پا داشتن چنین کاخی مشرف به دریا، خالی از برنامه‌ی اجتماعی و سیاسی و فرهنگی نبوده است. از طرفی به عنوان اولین راه تجاری دریایی و صید ماهی و مروارید، موقعیت و شرایط خاص طبیعی خود را همچنان تاکنون حفظ نموده است.» (سرفراز، 1389 :‌35)
     اطراف شمال شرق منطقه‌ی چرخاب و کاخ زمستانی کوروش، ارتفاعات معروف به گیسکان وجود داشته و در بخش شمالی آن، رودخانه‌ی فصلی «آردو» یا «آردی» در جریان بوده است. به سبب موقعیت آب و هوایی منطقه در زمستان و وجود رودخانه‌ی آردو، کار کشاورزی به طور دیمی و آبی، به سهولت انجام می‌شد و در نتیجه منطقه‌ی چرخاب، مکانی سرسبز و خرم با تپه‌های مسکونی و نخلستان‌های بسیار و پر برکت بوده است. وجود تپه‌ی باستانی «تَل مُر» که یادگار اقتدار عیلامیان بود و مانند یک جایگاه دیدبانی مناسب بر سر راه برازجان به خلیج فارس قرار داشت، موقعیت مناسب کاخ را بیشتر نشان   می دهد. کوروش بزرگ دستور ساخت کاخی را داده بود که بتواند بر فراز بام آن، طلوع و غروب زیبای خورشید گرم و زندگی بخش خلیج فارس را به نظاره بنشیند.
     مهندسین و معماران، ساخت یکی از بناهای مهم دوره‌ی هخامنشی و بلکه سراسر تاریخ را آغاز کردند؛ اما با مرگ نابهنگام کوروش بزرگ، پروژه‌ی کاخ ناتمام ماند. اگر بنای این کاخ تمام می‌شد و به بهره‌برداری می‌رسید، با توجه به شواهد و مدارک موجود، از جمله کاخ‌های مورد علاقه‌ی شاه بزرگ هخامنشی بود و علاوه بر استفاده‌ی استقراری، از جایگاه سیاسی بسیار بالایی نیز برخوردار می‌شد.
     هرچند بنای کاخ، ناتمام مانده اما همین میزان اندک نیز می‌تواند بیانگر عظمت و شکوه معماری در زمان هخامنشیان باشد. هنری که با گذشت 2500 سال، همچنان تازه و پویاست و هرگز گرد رکود و کهنگی بر آن ننشسته و اقتدار ایران را به نمایش می‌گذارد. «پایتخت کوروش در پاسارگاد، شاهکار معماری و نماینگر یکی از اقدامات وی در پیشرفت هنر معماری محلی است.» (همان) و کاخ چرخاب، همان هنر را در حاشیه خلیج فارس تجلی می‌کند.
     نقشه‌ی این کاخ، کاملاً منحصر به فرد است؛ یعنی هیچگونه پیروی از ساختمان ها و کاخ های قبل از خود نکرده و کاملاً نشان دهنده‌ی ابتکار و خلاقیت معماران و طراحان و فرمانروای بزرگ پارسیان، کوروش بزرگ است. پیدایش این کاخ، علاوه بر استحکام سیادت دریایی ایران و تجلی هنر و معماری در دوره‌ی هخامنشی، بیانگر علاقه و عشق همه‌ی کارگران و هنرمندان سازنده‌ی آن نسبت به کوروش بزرگ است. زیرا ظرافت کار آن ها، از نوعی طرب و شادی عاشقانه حکایت می‌کند «که در حال فعالیت کاری، از یک نوع شوق و ذوق و درونی و حتی اعتقادی برخوردار بوده‌اند که اگر این کاخ، با مرگ بانی و سازنده‌ی آن – کوروش بزرگ – ناقص و ناتمام نمی‌ماند، قدرت و توان نیروی زایدالوصف و چشمگیر آن، هزاران سال مورد گفتگو، جر و بحث، بررسی و مطالعه واقع می‌شد.» (همان، صص 37 و 36) بنابراین اگر تخت جمشید را شهر داریوش می‌نامند پس چرخاب را می‌توان شهر کوروش نامید.
معماری بی نظیر و خاص کاخ چرخاب
یکی از زیباترین و باشکوه ترین دوره های تاریخ ایران، دوران طلایی حکومت هخامنشیان به خصوص سال های سلطنت کوروش بزرگ است. کشف سه نمونه از بناهای مربوط به دوره ی زمانی حکومت هخامنشیان در اطراف شهر برازجان، بیانگر توجه شاهان مقتدر این سلسله به موقعیت جغرافیایی و سیاسی و اهمیت این شهر است و با پرداختن به سبک معماری، زمان و انگیزه ی ساخت هر کدام از این کاخ ها و منزلت سیاسی صاحبان آن ها می توان به ارزش و جایگاه هر بنا پی برد.
     بنای کاخ چرخاب که به عنوان یک قرارگاه فصلی و یک کاخ بسیار مهم، بر سر شاهراه و محل اتصال راه های شمالی، شرقی و غربی کشور به خلیج فارس قرار داشت، به دستور کوروش بزرگ آغاز شد. با توجه به شباهت هایی که این کاخ با پاسارگاد و دیگر کاخ های ساخته شده در سال های آغازین حکومت هخامنشیان دارد، می توان گفت که احتمالاً توسط همان معمارانی احداث شده که پاسارگاد را ساخته اند.
     «هنرشناسان و متخصصان تاریخ هنر، مهارت هنرمندان دربار هخامنشیان- که در مصنوعات کم نظیر خود ترکیبی عالی و استثنایی از هماهنگی و تناسب عناصر گوناگون به اجرا گذاشته اند- را مورد ستایش قرار داده اند.» ( گیرشمن، 1371:130) متأسفانه تنها تاریخ مکتوب و مورد استناد که از دوره ی سلطنت هخامنشیان باقی مانده، تاریخ هایی است که به دست یونانیان نوشته شده و عده ای از آنان، مغرضانه به ایرانیان و حکومتشان نگریسته اند. با استناد به گفته ی مورخان یونانی، دربار هخامنشیان در یک شهر ثابت نبوده و به همین سبب، در مناطق مختلف، کاخ های متعددی بنا می کردند.

استفاده از سرامیک در کف سالن کاخ چرخاب

در مورد کوروش بزرگ باید گفت که « وی مدت هفت ماه از سال را در بابل و بهار را در شوش و تابستان را در شهر اکباتان به سر می برد... وی دارای مقرهایی بوده که در هنگام مسافرت، به عنوان کاخ اختصاصی و تشریفاتی مورد استفاده قرار می گرفته است که می توان راه سارد- شوش، به طول 1200 مایل جاده سازی را از مهمترین راه ارتباطی این زمان دانست. نوشته اند از شوش تا همدان سنگ فرش بوده و 110 توقفگاه داشته است و بدون شک از جمله کاخ های مورد علاقه ی این حکمران دوره ی تاریخی ایران که علاوه بر استفاده ی استقراری، جایگاه سیاسی و اهمیت چشمگیری پیدا می کرده، همین کاخ ناقص و ناتمام چرخاب برازجان در حاشیه ی خلیج فارس است که هرگز مورد استفاده قرار نگرفته است.» ( سرفراز، 1389:35)
     سال 1350 به دنبال حفاری کانالی که باید از جنوب غربی شهر برازجان عبور می کرد، قطعه سنگ بزرگی کشف شد که  پروژه ی حفاری را متوقف کرد. « اداره ی کل پژوهش های باستان شناسی ایران به دکتر علی اکبر سرفراز- که در آن زمان سرپرستی هیئت باستان شناسان ایرانی در حفریات شهر بیشاپور را بر عهده داشت- ماموریت داد تا محل کشف این اثر را مورد کاوش قرار دهد. بنابر این، عملیات باستان شناسانه در این محوطه ی باستانی آغاز و در پایان یک فصل کاوش، فرم اصلی و اسکلت تالاری ستون دار نمایان گردید.» ( کریمیان- سرفراز- ابراهیمی، 1389: 46)
     عملیات حفاری باستان شناسی مذکور، مدتی راکد ماند و این وقفه ی طولانی سبب شد که سیلاب، این محوطه ی کم نظیر باستانی را بپوشاند و پایه ستون های کاخ، زیر املاح و رسوبات فرو رفتند. بالاخره در سال 1380، بار دیگر این منطقه ی مهم باستانی، مورد کاوش قرار گرفت و سرانجام، تالار ستون دار قبلی و آثار بسیار با ارزش دیگری از دل خاک کشف شد.
     در پی حفریات باستان شناسی این منطقه، می توان با تأکید گفت که بنای کاخ چرخاب به دلایلی- که شاید مهم ترین  آن ها مرگ بانی آن باشد- متوقف شده و بعد از آن به دست شاهان دیگر، به ساخت آن اقدام نشده است. هر چند بقایای  سازه های آجری که در قسمت شمالی کاخ به دست آمده و یا سفال های مختصری مربوط به دوره ی ساسانی که در لایه های بالاتر کشف شده، احتمال استفاده ی کاخ و آن منطقه در دوره های بعد را تقویت می کرد، اما با توجه به موقعیت جغرافیایی  منطقه ی چرخاب و عبور رودخانه ی فصلی« آردو» از شمال کاخ و قدرت طغیان این رودخانه، می توان چنین تصور کرد که سیلاب، بقایای سفالی مربوط به عصر ساسانی را به محوطه ی کاخ چرخاب منتقل کرده است. معماری خاص این کاخ کم نظیر، از دو منظور قابل بررسی است: ویژگی های سازه ای و معماری، ویژگی های فرهنگی.
1- ویژگی های سازه ای و معماری
بنای کاخ چرخاب، یک تالار مرکزی متسطیل شکل ستون دار است که یک ایوان جانبی ستون دار نیز در قسمت شرقی آن احداث شده است. ابعاد این بنا 35×45 متر است و در مجموع 1575 متر وسعت دارد. مصالح اصلی این بنا سنگ است که معادن آن در کوه گیسکان و منطقه ی صعب العبور «تنگ گیر» قرار دارد و هنوز سنگ های تراش خورده و آماده جهت حمل به کاخ، به چشم می خورد.
     «فضای تالار مرکزی با بقایای 12 پایه ستون سنگی قطور، که در دو ردیف شش تایی و در فواصل 160 سانتی متری از هم جای گرفته اند، فرم یافته است. در شرایط حاضر از ستون های این تالار، خبری نیست و تنها پایه ستون های آن، که به شکل پلکانی و از سه قطعه سنگ مکعبی به رنگ سیاه و سفید فرم یافته، موجود است. این سنگ ها بسیار صاف و صیقلی و بدون هیچ گونه ملاط و مصالح اتصال دهنده بر روی هم جای گرفته اند. بدین منظور، قسمت مرکزی دو سنگ پایه را زبره تراش کرده و لبه های آن ها را چنان صیقلی نموده اند که در نقطه ی اتصال به صورت سنگی یکپارچه با دو رنگ سیاه و سفید به نظر می رسد. بر روی این سه سنگ است که شالی ستون مدوری از سنگ سیاه به شعاع 37 سانتی متر، قرار گرفته است. گذشته از پلان، ابعاد پایه ستون ها، نحوه ی وصّالی، چیدمان و نیز ظرافت در تراش، آن ها را با پایه ستون های کاخ کوروش در پاسارگاد قابل مقایسه ساخته است.» ( همان، ص 47)

کاخ چرخاب برازجان

نمونه هایی ازقطعات پیش ساخته ی ناخنی شکل ودندان و اجزای بدن حیوانات در کاخ چرخاب

 

مشابه این پایه ستون ها در کاخ آپادانای تخت جمشید و کاخ شوش نیز وجود دارد ولی اختلاف رنگ سیاه و سفید در پایه ستون ها، فقط خاص کاخ چرخاب و کاخ پاسارگاد است؛ «بدین ترتیب در کاخ ساحلی برازجان، تناسب در همه جا رعایت شده است و باید آن را یک اثر هنری کامل تر و زیباتر از پاسارگاد دانست، که بدون شک این پیشرفت هنری، هماهنگی و تناسب سنگ های سیاه و سفید در این بنا در طول مدت سلطنت کوروش بوده است.» (سرفراز- تیموری، 1388 : 48)
     ایوان تالار جانبی کاخ در شرق تالار مرکزی و با محور شمالی- جنوبی قرار گرفته است. ابعاد این ایوان معادل 8×63/30 است. در این ایوان 24 پایه ستون در دو ردیف 12 تایی قرار گرفته اند. فاصله ی این پایه ستون ها از هم، در محور شمالی- جنوبی 13/2 سانتی متر و درمحور شرقی- غربی 40/3 سانتی متر است. ابعاد این پایه ستون ها تقریباً معادل نصف ابعاد پایه ستون های تالار مرکزی است و شکل آن ها نیز کاملاً مشابه است؛ یعنی چهار قطعه سنگ تراش خورده ی سیاه و سفید.
     «تالار مرکزی این کاخ به وسیله ی چهاردرگاه – که در چهار جهت اصلی قرار گرفته – به فضاهای مجاور مرتبط شده است. در این ورودی ها، سنگ های یکپارچه ی صیقل یافته نصب شده که ابعادشان متفاوت است. این تفاوت، همچنین در نوع سنگ و تزئینات آن ها قابل ملاحظه است. به عنوان مثال، در حالی که سنگ درگاه شمالی با ابعاد 20/1× 60/2 متر و اثری تزئینی حجاری شده، ... سنگ درگاه جانب شرقی با ابعاد 1/ 10 × 50 × 340 سانتی متر و فاقد تزئین است. ابعاد و ویژگی های ممتاز حجاری سنگ این ورودی تردیدی نمی گذارد که معبر شرقی، از جمله ورودی های مهم بنا بوده است. در هر یک از این سنگ های صیقلی، شش حفره ی کوچک مکعب مستطیلی شکل به منظور نصب چارچوب و در تعبیه شده که ابعاد آن ها از 5/3×3 ×7 سانتیمتر تا 5/3 ×7×10 سانتیمتر متغیر است. این تکنیک اتصال نیز شباهت بسیار با آنچه در کاخ های پاسارگاد و تخت جمشید به اجرا درآمده، دارد.» (کریمیان- سرفراز- ابراهیمی ، 1389 : 48)
     سنگ درگاه شرقی دارای نقش جای پاشنه در و گردش آن است که با اشکال و طرح های گیاهی و هندسی و در نهایت ظرافت و زیبایی حجاری شده است. این سنگ کف درگاه حجم و سنگینی فوق العاده ای دارد و به وسیله ی نقاله ای مرکب از سی قلوه سنگ رودخانه ای، منتقل می شده است. این قلوه سنگ ها که وسیله ی انتقال سنگ درگاه هستند، تا سطح کاخ و در کنار خود سنگ یافته شده اند. « این سنگ، درست در مرکز تالار ایوانی شکل 24 ستونی، ساخته شده که اهمیت این ایوان 24 ستونی که از نظر ظرافت و حجاری، مخصوصاً شالی های سفید رنگ که مثل چوب حجاری یا خراطی شده اند؛ آن است که سقفی به طول 40 متر و پهنای 10 متر را به صورت مسطح نگه داشته اند. » ( سرفراز- تیموری، 1388 : 49)
     علاوه بر همه ی ویژگی های منحصر به فردی که کاخ چرخاب دارد، باید به پوشش سقف سطح 10× 4 متری جنوبی کاخ اشاره کرد که از بزرگترین ابداعات معماری و ساختمانی جهان در 2500 سال پیش است و ارزش حقیقی آن، اکنون بعد از قرن ها، به اثبات رسیده و جهان شاهد قدرت و ابتکار ایرانیان در عصر هخامنشی است.
     ایرانیان عصر کوروش بزرگ، افتخار ساخت اولین سقف یکپارچه ی جهان با استفاده از بتن سبک را دارند که امری معجزه آساست و از نوعی نانوتکنولوژی خاص برخوردار است. هنر بی نظیری که جهان متمدن امروز به دنبال کشف و ساخت آن است.

  «آنچه که معماری چرخاب را در اوج اعتلا و بزرگ نمایی جلوه گر ساخته، وجود ایوانی مرکب از 24 پایه ستون با سقف یکپارچه ی سمنتی ( Cementy ) است. منظور نوعی سقف یکپارچه ی سنگی است که از ترکیب ماده ای سنگی و آرد  شده ی کرم رنگ شبیه سیمان به وجود آمده ولی سیمان نیست و این اصطلاح برای تنها سقف مسطح و یکپارچه ریخته شده در این دوره ی تاریخی و در این مکان به عنوان تنها اثری بی مانند در بین آثار گذشته تا کنون می توان محسوب داشت که در دنیای پیشرفته ی معماری امروز، این قبیل سقف ها بدون تیرچه بلوک، فاقد استحکام و امور ساختمانی است که در گذشته یعنی 2500 سال پیش، چنین آثاری دارای اهمیت معماری در چرخاب و به امر کوروش ساخته و پرداخته شده است. بتن سبک برای اولین بار در جهان توسط کشور ما ساخته شده و در 2500 سال پیش در زمان هخامنشیان در کاخ کوروش، در استان بوشهر، در شهر برازجان مورد استفاده قرار گرفت. برای ساخت این بتن، محصول از پیش ساخته شده را که با صمغ ترکیب نموده بودند، با استفاده از موادی مانند خون حیوانات و شاخ بز و گوسفند که از قبل ساییده شده بود، ترکیب نموده و با کف حاصل، بتن سبک را تولید می کردند.» (سرفراز- 1389 : 39)
     با کشف این بتن سبک در کاخ بی نظیر چرخاب، توانسته اند یک سقف یکپارچه که 40 متر طول و 10 متر عرض دارد را با ضخامت حدود 65 سانتی متر، استوار کنند که این امر، معماری بی نظیر کاخ چرخاب در جوار سواحل خلیج فارس را اثبات می کند و این سقف یکی از عجایب جهان است. علاوه بر بتن سبک ، باید ایران را مخترع سیمان نیز محسوب کرد زیرا سیمان برای اولین بار در همین کاخ چرخاب مورد استفاده قرار گرفته که این امر نیز بیانگر قدرت و پیشرفت ایرانیان عصر هخامنشی در امر معماری است. « از دیگر ویژگی های کاخ برازجان این است که در این جا به خاطر رطوبت زیاد و ظرافت کار، مطلقاً از بست های فلزی دم چلچله ای استفاده نشده است.» (سرفراز- تیموری ، 1388 : 49)
     در این کاخ، قطعات کوچک مثلثی شکلی یافت شده که روی یکی از پایه ستون ها قرار گرفته بود. یعنی جایی که می خواستند وصّالی کنند از این قطعات استفاده می شده و به مقدار مشخصی چسب یا ملاط جهت اتصال نیازمند بوده است و این یعنی مقدار چسب زیاد سبب می شد که دو قطعه، درون هم جای نگیرند؛ یعنی «چنان ظرافت، دقت و مهارتی در کار بوده که شگفتی برانگیز است و یک یا دو میلی متر چسب، مانع از جا افتادن دو قطعه درون هم می شود.» (همان)
     در کاخ چرخاب، تمهیداتی برای مقابله با گرما انجام شده بود؛ یعنی سازه های آبی در پوشش سنگی ایجاد کرده بودند. این سیستم سرمایشی در نوع خود بی نظیر است. علاوه بر این، مصالح مصرفی در این کاخ، از قبیل: ملاط، قیر، آجرها و ... کاملاً مبتکرانه هستند.
     «یافته های باستان شناسی در این کاخ، همچنین اطلاعات ارزشمندی در خصوص تکنیک های پوشش کف و عایق بندی سقف کاخ های هخامنشیان در اختیار قرار داده است. در پوشش کف این بنا از نوعی ملاط سفید رنگ سرامیک مانند به ضخامت 4 میلیمتر استفاده شده است. اگر چه از ستون هایی که سقف بر آن ها استوار بود هیچ اثری به دست نیامد، لیکن آثار مکشوفه، مؤید آن است که سقف مسطح ابتدا به وسیله ملاطی ساروج مانند، هموار و سپس با کاربرد ردیفی از آجر، فرش شده است. استفاده از لایه ای قیر طبیعی به منظور ایزوگام سقف، این بنا را بسیار منحصر به فرد نموده است. » (کریمیان- سرفراز- ابراهیمی ، 1389 : 49)

2- ویژگی های فرهنگی
کاخ چرخاب علاوه بر ویژگی های خاص سازه ای و معماری، از لحاظ اشیاء مکشوفه ی زینتی و فرهنگی نیز کاملاً منحصر به فرد است. مجموعاً 188 قطعه شیء فرهنگی در این کاخ یافت شده که جایگاه آن را در میان سایر کاخ های هخامنشی همزمانش، متمایز می کند. جنس این اشیاء از مواد گچی، آهکی، نوعی سنگ صیقلی و براق و نوعی سنگ مقاوم گرانیتی است.
     بیشتر این اشیاء، اجزای بدن حیوان و انسان از قبیل: دندان مصنوعی، چشم و مردمک مصنوعی، ناخن و بال و پر پرندگان است و تعدادی از آن ها نیز ظرف های فلزی هستند. تنوع و ظرافت این اشیاء فرهنگی، نیازمند وجود کارگاه های خاص برای ساخت چنین مصنوعاتی است و بی تردید چنین کارگاهی در آن زمان وجود داشته است.
     این اجزاء با نمونه های یافت شده در تخت جمشید، تشابه کامل دارند و به احتمال زیاد از این قطعات برای ایجاد صورت ها و اشکال انسان ها و حیوانات در دیوارها و سرستون ها و ستون ها استفاده می شده است.
نتیجه گیری
تعلق خلیج فارس به ایران و پیوند دیرینه ی این دو، امری کاملا بدیهی است و علت آن فقط مجاورت جغرافیایی نیست؛ زیرا از زمان های دور، ایرانیان به ارزش معنوی و جایگاه این خلیج پربرکت پی برده و با جان و دل از آن حراست کرده اند. این پیوند و تعلق، ریشه در فرهنگ و تمدن کهن ایران زمین دارد و نشانه های آن را در آثار باستانی سواحل خلیج فارس نیز می توان مشاهده کرد.
     یکی از نمودهای باستانی تعلق خلیج فارس به ایران و اهمیت فرهنگی، جغرافیایی، استراتژیکی و سیاسی آن، کاخ ییلاقی چرخاب مربوط به دوره ی کوروش هخامنشی است. بنای این کاخ در شهر ساحلی برازجان و در منطقه ی چرخاب آغاز شد؛ که البته عملیات ساخت آن با مرگ بانی کاخ - یعنی کوروش بزرگ – در سال 529 ق.م، ناتمام رها شد.
     هر چند پروژه ی ساخت کاخ به مرحله ی بهره برداری نرسیده اما همین پایه ستون های ناتمام آن، حکایت از میزان اعتبار و پیشرفت ایرانیان در هنر معماری دارد. کوروش به اهمیت خلیج فارس برای کشور ایران پی برده و به همین سبب به دنبال ایجاد پایگاهی برای نظارت بر دریای پارس و نیز حراست از کیان حکومت خود بود و بدین نظور، اقدام به ساخت کاخ چرخاب کرد. این کاخ، سندی محکم بر سیادت زمینی و دریایی ایرانیان بر خلیج فارس، از دیرباز تا کنون است.
     معماری کاخ بسیار بی نظیر و در نوع خود کاملاً منحصر به فرد است. این کاخ در منطقه ی پارس جنوبی همچون نگینی درخشان بر تارک معماری خلیج فارس خودنمایی می کند و همچون کاخ های پاسارگاد و تخت جمشید در پارس شمالی، نمودی دیگر از شکوه و جلال کهن بوم و بر ایران است.

 *پژوهشگر و مدرس دانشگاه

منابع

1 – اتابک زاده، سروش 1373. جایگاه دشتستان در سرزمین ایران. اول. شیراز، نوید.
2 - افشار (سیستانی)، ایرج 1376. جغرافیای تاریخی دریای پارس. اول. تهران، پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی سازمان تبلیغات.
3 - حمیدی، سید جعفر. 1387. زمان شناسی تاریخی، مدنی و فرهنگی خلیج فارس. به کوشش دکتر محمد باقر وثوقی. نام مجموعه: خلیج فارس فرهنگ و تمدن. تهران، موسسه ی تحقیقات و توسعه ی علوم انسانی. ص 195.
4 - خان محمدی، علی اکبر 1384. نگاهی به پیشینه ی فرهنگی خلیج فارس. فصلنامه ی تاریخ روابط خارجی. ش 22، صص 8-1.
5 - سرفراز، علی اکبر - تیموری، محمود. 1388. خلیج فارس بر اساس مطالعات باستان شناسی. نشریه باغ نظر. ش 11. بهار و تابستان. صص 52-39.
6 –  سرفراز، علی اکبر. 1389. کشف سقف یکپارچه نانوتکنولوژی در کاخ کوروش. کیهان فرهنگی. ش 283-282. فروردین و اردیبهشت.
7 - طاهری، رضا. 1388. از مروارید تا نفت (تاریخ خلیج فارس از بندر صیراف تا کنگان و عسلویه). اول. تهران، داستان سرا.
8 - طیوری، منصور – اشرف، شهرام – ابوییه، فخرالدین. 1388. تاریخچه ی نامگذاری خلیج فارس از دیدگاه تاریخی. مجموعه مقالات همایش ملی جایگاه خلیج فارس در تحولات استراتژیک جهان. گردآورندگان: دکتر غلامحسین واعظی و دکتر حیدر لطفی. چ اول. تهران، مؤسسه جغرافیایی و کارتوگرافی گیتاشناسی.
9 – قدیانی، عباس. 1384. تاریخ، فرهنگ و تمدن ایران. دوم. تهران، فرهنگ مکتوب.
10 - کریمیان، حسن – سرفراز، علی اکبر – ابراهیمی، نصرالله. 1389. بازیابی کاخ های هخامنشیان در برازجان با اتکاء به داده های باستان شناسی. نشریه باغ نظر. ش 14. تابستان. صص 58-45.
 11 – گیرشمن، رومن. 1371. هنر ایران در دوران ماد و هخامنشی. ترجمه: عیسی بهنام. چ دوم. تهران، انتشارات علمی و فرهنگی.
12 - مهدوی گورابی، محمد- امینی زاده، ابراهیم. 1390. خلیج فارس. چ دوم. تهران، خانه کتاب.
13 - نوربخش، حسین. 1382. دریانوردی در ایران. تهران، دفتر پژوهش های فرهنگی.

 


موضوعات مرتبط: ابنیه تاریخی برازجان ، برازجان در گذر تاریخ
برچسب‌ها: نعیمه متوسلی , کاخ چرخاب برازجان , گوهر معماری خلیج فارس , کاخ کوروش برازجان

ادامه مطلب
تاريخ : ۱۳۹۵/۰۹/۱۵ | 20:46 | نویسنده : ارسلان متوسلی |
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.