برگردان جذاب و خواندنی (برازجان بازار شهری روستایی) در ویژه نامه ی
نوروزی 1388 اتحاد جنوب را به دقت و چند بار خواندم و بر دانستنی هایم
افزود/ دو سال پیش در همایش «نخبگان استان بوشهر» سعادت درک محضر استاد
«زنگنه» دست داد و در یکی از نشست ها که ایشان از «ویلم فلور» به نیکی یاد
می کردند بحث به برازجان که رسید گفتند: «فلور» مطالبی از چند تن از
اروپاییان که بوشهر و برازجان را از نزدیک دیده اند تدوین و تنظیم کرده و
به من داده اند و من هم در همان وقت در «هفته نامه نصیر» بوشهر آن را چاپ
کردم/ گفتم، بنده ندیده ام، پس از کوتاه مدتی روزی در (بخش تاریخ دانشگاه
شیراز) د رمحضر دکتر عبدالرسول خیر اندیش میهمان بودم، پیرامون همایش
نخبگان و اوضاع منطقه صحبت می کردیم/ ایشان نیز از هدیه ی «ویلم فلور» در
رابطه با برازجان سخن گفت و چند روز بعد مجلدی را که در حال ویرایش بود به
بنده دادند وقتی آن را دوباره خواندم و با نوشته های « جایگاه دشتستان...»
مقایسه نمودم اساس و محتوای کتاب را یکسان دیدم و از بابت درستی وقایع و
صداقت کلام گویندگان برازجانی مشعوف شدم، اگر موردی خاص هم تفاوت دیدم از
جمله مسایلی بودند که در ذات آن گونه مأموریت های سیاسی وجود دارد. پس بی
خبری برازجانی ها از آن طبیعی می نمود که این بی خبری در کتاب بنده نمی
تواند نمود داشته باشد.
پس لازم دیدم برداشت خودم را از کار خوب دکتر خیراندیش به اتحاد جنوب منتقل
نماییم/ چنان کردم و موضوع تحت عنوان: برازجان از نگاه اروپاییان چاپ شد.
بازسازی ساختاری برازجان در گذشته و انتشار آن در اتحاد جنوب از اتفاقات
بسیار جالب آغاز سال نو ایرانی است زیرا همه ی آن اطلاعات به زمانه ای یا
بر می گردد که مأموران یا سیاحان خارجی به هر دلیل چون برازجان را از نزدیک
دیده اند مسایل نظر گیر را یادداشت کرده اند/ ارزش کار آنان تاریخ گذاری
وقایع می باشد و این همان نکته ای است که برازجان و دشتستان به علت نداشتن
تاریخ با اسناد ی مکتوب از گذشته ی خود دچار نوعی به هم ریختگی زمانی و حتی
شخصی هستند لذا از استاد «زنگنه» بابت رفع شبهات در برگردان و اصل واقعیت
ها صمیمانه پوزش می طلبم زیرا سر و کار ما با تاریخ است جایی که الزاماً
باید همه ی موارد با ارایه سند و مدرک همراه باشد و در صورت عدم دسترسی به
اسناد، مورخ مجبور است با کار «میدانی= پیمایشی= تحقیق از افراد مطلع»
موضوع را سامان بخشد، موردی که در کتاب جایگاه دشتستان ... حدالمقدور با
ارایه سند و ثبت تاریخ حوادث رعایت شده است.
متأسفانه بدنه ی تاریخی میهن ما را اغلب، بیگانگان نوشته اند، اعتقاد حقیر
در رابطه با اختلاف در نقل موضوعات ناشی از آن است که خارجیان رهگذرانی
بوده اند که مدت زمانی کوتاه شهر را دیده اند، اما گویندگان معمر و آگاه به
گذشته (تاریخ شفاهی) خود را موظف و مقید می دیدند تا آن چه می گویند صادق و
صحیح باشد حتی اگر از جهت روان شناختی دارای اشتباه سهو یا عمد هم باشند
باید با احتیاط با آن برخورد نمود، اما پذیرفتنی است که یک فرد محلی ریشه و
علت برخی از حوادث را بهتر از سیاحان توضیح داده باشد زیرا/ بومی محل بوده
اند. خلق و خوی، آداب، سنن و جهت ها را به خوبی می شناخته اند. پس می توان
گفته های آنان را با تطبیق دیگر عوامل صحه نهاد. اکنون به موارد اختلاف
نوشته ی فرنگیان و اصل وقایع اشاراتی می نمایم تا فرزندان برازجان و
دشتستان بدانند آن چه در رابطه با دیرینگی و اکنون بزرگی دشتستان می شنوند
یا می خوانند اطمینان یابند و به آن افتخار نمایند.
1.در رابطه با: ملاک تمدن و فرهیختگی در برازجان
«لوریمر» زمانی (حدود 1851) برازجان را دیده که این شهر یا، ده، با شکوه
تمدن (لیان و تئوکا = تا او که) چندین قرن فاصله داشته اما از نوشته او می
توان چنین استنباط کرد که تمدن و فرهیختگی برازجانی ها نشأت گرفته از تمدن
های ایلامی تا ساسانیان و آخر الامر زیر نفوذ والیان اسلامی می باشد که
حضور اسلام با پایان عهد باستان در ایران همراه است.
2.شرح قتل شیخ عبدالرسول حاکم بوشهر
این کلمات موزون «هجو» گونه تا امروز بر زبان قدیمی ها جاری است که پس از
پیروزی بر شیخ عبدالرسول و به هنگام آوردن سر وی که بر نیزه بود می
خواندند/ جنگیان در مدخل شهر مورد استقبال مردم قرار گرفتند، روایتی که با
نوشته مقاله مغایرت کلی دارد
ای وُلا نه او وُلایه توپ سوزه بار گایه
حاج محخان و نهایه ... شیخ نصر.... یه
شیخ عبدالرسول در زمان حکومت حاج محمد خان بزرگ با همدستی خوانین زیر راه
تنگستان در قلعه دالکی به قتل می رسد، نه در برازجان/ حاج محمد خان بعد از
گرفتن انتقام خون برادر حکومت را بنا بر سنت دیرین به پسر برادرش «محمد
حسنخان» تحویل می دهد و خود به کشاورزی می پردازد ولی متوجه نشدم منظور از
راقم سطور در ترجمه استاد «استرلینگ» استاد یا مترجم، هر کدام باشند. نظر
محترم استاد را به صفحات 131 تا 159 «جایگاه دشتستان...» جلب می نمایم.
حیدرخان فرزند ارشد محمد حسن خان بود که به همراه برادر کوچکترش علیخان به
دستور دولت وقت در شیراز روانه ی زندان می شوند/ کهولت سن محمد حسن خان و
تأیید بی گناهی او وسیله دولت سبب آزادیش
می شود/ حیدرخان را با فرو کردن آش داغ در حلقومش مجازات کردند/ علیخان در
زندان بود. خاندان قوام به جهت تعهدات اخلاقی زنی را برای خدمت وی به زندان
گسیل داشتند و همان خدمتکار راه خروج از زندان را به علیخان آموخت. علیخان
شتابان خود را به برازجان رسانید و حکومت را از مادرش تحویل گرفت، در مدت
اسارت آن سه نفر، برازجان وسیله بانوی نیکو سیرت و مدیر به نام «حاجیه
بیگم» اداره می شد. از کارهای نیک او بسیار گفته اند از جمله این که:هر وقت
در برازجان نوزادی متولد می شد آن مدیره ی نیکوکار، برات یک سال نیاز و
هزینه بچه را به خانواده اش می داد و طبق رسم موجود آب قند و گنزه، را خودش
در دهان بچه می چکانید.
آگاهان نقل می کردند. پیشخدمت حیدرخان بعد از مجازات ارباب چون به قلعه
برازجان رسید هنگام غروب بود و محمد حسن خان سر بر مُهر نماز داشت و چون
شیون زنان اهل قلعه را شنید جان به جان آفرین تسلیم کرد «ظاهراً ایست قلبی»
می کنند و دو بیتی زیر را یکی از تفنگچیان محمد حسن خان که از اهالی دشتی
بود در همان وقت سروده اند
پسین گینی که ماه کِبله نو واوی
تموم تُرک و تاجیک رُونه واوی
گرفتن محد حسنخان شیر جنگی
ستم بر حیدر بیچاره واوی و اما راجع به ورود ملا محمد به برازجان حقیقت این
که ملا محمد برای دوری از اختلافات خانوادگی خود،کامفیروز را به همراهی
همسر و دو فرزندش علی و محمود ترک می کند و پس از چند روز قرب روستای نی
نیزک در جوار بقعه «شاهزاده ابراهیم» چادرش را بر پا می کند/ با گذشت مدتی
به اطراف برازجان نقل و مکان می نماید و در حالی که سالیانی از ورودشان به
برازجان می گذشت پسرش محمود هم با دختر یکی از سران طوایف برازجان از
خاندان (بگان) ازدواج می کند و این مطلب که ملا محمد به خدمت حاکم وقت
برازجان درآمد دور از حقیقت است زیرا در آن وقت برازجان در دست «ایلخانی
زنگنه» بود/ نزدیک به نیم قرن گذشت تا «منصور» با حمایت مردم برازجان بر
«حسین خان زنگنه» که همراه با ایل خود به دستور دولت وقت از کرمانشاه به
برازجان کوچانده شده بودند چیره گشت و قدرت را به دست آورد/ پس از آن واقعه
به تهران دعوت شد و شاه همانجا لقب «ملک منصور خان یا شاه منصورخان» را به
او بخشید از شرح و تفصیل ماجرا گذشته و مو جزا اشاره کرده ام. لطفاً به
صفحات 122 تا 128 جایگاه دشتستان رجوع شود.
4. تاریخ ساخت حمام 1824 هجری قمری که اشتباه است. سالم خانم حمام را در
سال 1208 هـ . ق بنیاد نهاد (یا سالم و یا دائم) ماده تاریخی حمام است که
بر سنگی نقر بر سر در حمام نصب شده بود.
و امام موضوع احمد خان و کشتن برادر خود/ قویا حادثه مذکور را تکذیب نموده و
اعلام می دارم اساساً شخصیتی به نام احمد خان در سلسله خوانین برازجان
وجود نداشته و آنچه وی گفته مربوط به خوانین انگالی است نه خوانین برازجان،
دنباله شرح واقعه درست است و حاکم برازجان در آن وقت «علی خان» بودند.
موضوعات مرتبط: برازجان در گذر تاریخ
برچسبها: دوره هایی از تاریخ برازجان به قلم اروپاییان , تاریخ برازجان , برازجان , تاریخ دشتستان
